نوشته شده توسط : Mis.E.F

 

بيا كه پرده گلريز ، هفت خانه چشم
كشيده ايم به تحرير كارگاه خيال
به جز خيال دهان تو نيست در دل تنگ
كه كس مباد چو من در پي خيال محال
 
 
يه كي تكليف منو روشن ميكنه اين وسط يا نه؟!
نه عصباني نيستم فقط كلافه ام كلااااااااااااااااااافه واسه چي؟
خب نمي دونم چرا اينجوريه!
باشه الان ميگم اينجوري يعني چه جوري:
منظورم اونجوريه!
اين همه توضيح دادمااااااااااااا خيلي خب واضح تر ميگم
از اين كلافه ام كه چرا وقتي تنهايي دوست داري تنها نباشي ولي وقتي از تنهايي در مياي يه جور ديگه بازم تنهایی!
خب من گير كردم اين وسط تنها نتيجه اي كه ميتونم بگيرم اينه كه اول و آخرش تنهايي ، چه وقتي كه تنها نيستي ، چه وقتي كه واقعا تنهايي...
حس بدي نيست ولي يه جورائي عجيبه ، لااقل واسه من...



:: بازدید از این مطلب : 336
|
امتیاز مطلب : 102
|
تعداد امتیازدهندگان : 30
|
مجموع امتیاز : 30
تاریخ انتشار : 9 تير 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Mis.E.F

 

....خسته....
 
بي تو
بي صبر و شكيب
كوچه را مي مانم
به هواي قدمت
خسته در خلوت بن بست
تو را مي خوانم
 

...شکیبائی لنگرودی...



:: بازدید از این مطلب : 366
|
امتیاز مطلب : 94
|
تعداد امتیازدهندگان : 27
|
مجموع امتیاز : 27
تاریخ انتشار : 9 تير 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Mis.E.F

 

از دست غيبت تو شكايت نمي كنم
تا نيست غيبتي نبود لذت حضور
گرديگران به عيش و طرب خرم اند وشاد
ما را غم نگار بود مايه ي سرور
 
 
چرا اين چراغه روشن نمي شه؟! خسته شدم ديگه!
كدووووم چراغ؟
همين ديگه ، هميني كه ميخوام تو قلبم روشنش كنم!
نميشه،فكر كنم سوخته!
انگار اينجا هميشه بايد تاريك بمونه مثل خونه ي ارواح...
چند روزه دارم با قلبم كلنجار ميرم ، ميگه آخه قلب جونم نميشه يه كم نو نوار كني ؟ بابا من دلم ميخواد يه كم ترو تميزت كنم ، يه دستي بكشم به سر و روت ، خوشگلت كنم!
 اصلا انگار نه انگار كه دارم باهاش حرف ميزنم چراغشم كه خاموشه!
حيف كه اگه نباشه منم نيستم وگرنه ميزدم درب و داغونش ميكردم!
نمي دونم چش شده ، گرفته ست ، تو خودشه ،  انگار يه چيزي گم كرده  يه چيزييييييييييي...
كم كم دارم نگرانش ميشم خدا كنه از اداره ي برق زودتر برسن برقاي اينجارو چك كنن!
ببينم كسي اينجا كبريت نداره لااقل يه ذره روشن شه مي ترسم به خدااااااااااا!
 



:: بازدید از این مطلب : 357
|
امتیاز مطلب : 91
|
تعداد امتیازدهندگان : 27
|
مجموع امتیاز : 27
تاریخ انتشار : 9 تير 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Mis.E.F

 

بگوييم : از اينكه وقت خود را در اختيار من گذاشتيد متشكرم
نگوييم : ببخشيد كه مزاحمتان شدم

بگوييم : در فرصت مناسب كنار شما خواهم بود
نگوييم : گرفتارم

بگوييم : راست مي گي؟ راستي؟
نگوييم : دروغ نگو

بگوييم : خدا سلامتي بده
نگوييم : خدا بد نده

بگوييم : هديه براي شما
نگوييم : قابل ندارد

بگوييم : با تجربه شده
نگوييم : شكست خورده

بگوييم: قشنگ نيست
نگوييم : زشت است

بگوييم: خوب هستم
نگوييم: بد نيست

بگوييم : مناسب من نيست
نگوييم : به درد من نمي خورد

بگوييم : با اين كار چه لذتي مي بري؟
نگوييم : چرا اذيت مي كني؟

بگوييم : شاد و پر انرژي باشيد
نگوييم : خسته نباشيد

بگوييم: من
نگوييم: اينجانب

بگوييم: دوست ندارم
نگوييم: متنفرم

بگوييم: آسان نيست
نگوييم: دشوار است

بگوييم : بفرماييد
نگوييم : در خدمت هستم

بگوييم : خيلي راحت نبود
نگوييم : جانم به لبم رسيد

بگوييم : مسئله را خودم حل مي كنم
نگوييم : مسئله ربطي به تو ندارد

 

 



:: بازدید از این مطلب : 362
|
امتیاز مطلب : 111
|
تعداد امتیازدهندگان : 34
|
مجموع امتیاز : 34
تاریخ انتشار : 31 خرداد 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Mis.E.F

تو را می خواهم و دانم که هرگز
به کام دل در آغوشت نگیرم
تویی آن آسمان صاف و روشن
من این کنج قفس مرغی اسیرم

ز پشت میله های سرد تیره
نگاه حسرتم حیران به رویت
در این فکرم که دستی پیش آید
و من ناگه گشایم پر به سویت

در این فکرم که در یک لحظه غفلت
از این زندان خاموش پر بگیرم
به چشم مرد زندانبان بخندم
کنارت زندگی از سر بگیرم

در این فکرم من و دانم که هرگز
مرا یارای رفتن زین قفس نیست
اگر هم مرد زندانبان بخواهد
دگر از بهر پروازم نفس نیست

ز پشت میله ها هر صبح روشن
نگاه کودکی خندد به رویم
چو من سر می کنم آواز شادی
لبش با بوسه می آید به سویم

اگر ای آسمان خواهم که یک روز
از این زندان خامش پر بگیرم
به چشم کودک گریان چه گویم
ز من بگذر که من مرغی اسیرم

من آن شمعم که با سوز دل خویش
فروزان می کنم ویرانه ای را
اگر خواهم که خاموشی گزینم
پریشان می کنم کاشانه ای را

فروغ فرخزاد



:: بازدید از این مطلب : 454
|
امتیاز مطلب : 98
|
تعداد امتیازدهندگان : 27
|
مجموع امتیاز : 27
تاریخ انتشار : 25 خرداد 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Mis.E.F

تا به حال فکر کردید یه فرشته چه شکلیه ؟!

اگه بخوای اونو نقاشی کنی چه شکلی میکشیش ؟!

« کوریه » یکی از نقاشان سبک رئالیسم در این مورد می گوید: من نمی توانم یک فرشته را نقاشی کنم چون هرگز آن را ندیده ام.

اما من به عنوان یک مربی نقاشی هرگز با گفته ی « کوریه » موافق نبودم. به همین خاطر سر کلاسهایم بارها از بچه ها خواسته ام که تصویر یک فرشته زیبا را برایم نقاشی کنند.

آن روز نیز از هنرجوها همین را خواستم و بچه ها شروع کردند به نقاشی کردن.

« روژین » یکی از آنان بود که روحیه ای بسیار لطیف و در عین حال پر جرات داشت. او از معدود بچه هایی بود که شخصیت مستقلی داشت و به ندرت از من راهنمائی می خواست.

آن روز هم قبل از اینکه گفته های من تمام شود ، « روژین مداد رنگی هایش را بیرون آورد و کارش را شروع کرد.

پس از چند دقیقه ، بالای سر هرکدام از بچه ها رفتم و سوال هایشان را پاسخ گفتم. بیش تر فرشته های آن روز ، دختران زیبارویی بودند که با یک جفت بال سفید در آسمان پرواز می کردند اما نقاشی « روژین » با همه نقاشی ها تفاوت داشت. با خود گفتم: « شاید این بار هم روژین موضوع دیگری را برای نقاشی در نظر گرفته است. »

بنابراین برای پی بردن به آن منتظر تکمیل نقاشی اش شدم. رفته رفته برگه ی نقاشی « روژین » با قلب هایی به رنگ قرمز که میان نقاط رنگی شناور بودند ، پر شد. به آرامی پرسیدم: « می شه بگی چی کشیدی؟ » با تعجب نگاهم کرد و گفت: « خب ، این ها فرشته اند دیگه ! »

آن روز من درس بزرگی از روژین 9 ساله آموختم ، او به من آموخت که قلب هایی اطرافمان هستند که همگی فرشته اند قلب هایی خالص ، پاک و زیبا که موهبت خدایند و هرگاه به آنها نیاز داشته باشی ، همراه تواند و به یاری ات می آیند و بر خلاف گفته ی « کوریه » به راحتی می توانی آن ها را ببینی ، فقط کافیست اندکی تامل کنی...

برگرفته از سایت www.farspatogh.com



:: بازدید از این مطلب : 452
|
امتیاز مطلب : 99
|
تعداد امتیازدهندگان : 29
|
مجموع امتیاز : 29
تاریخ انتشار : 25 خرداد 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Mis.E.F

1.انتقاد ، شکایت و محکوم نکنید

2.صادق باشید

3.در دیگران انگیزه ایجاد کنید

4.ذاتا به دیگران علاقه مند باشید

5.همیشه حتی در هنگام سختی ها و مشکلات خنده رو باشید

6.به یاد داشته باشید که نام هر فردی زیباترین و مهمترین کلمه در جهان است

7.شنونده خوبی باشید

8.بر اساس علایق دیگران صحبت کنید

9.طوری رفتار کنید که دیگران احساس کنند مهم هستند و هر کاری که از دستتان بر می آید صادقانه برایشان انجام دهید

10.بهترین راه موفقیت در بحث اجتناب از آن است

11.به نظر دیگران احترام بگذارید هرگز نگویید اشتباه می کنید

12.اگر اشتباه کردید صادقانه آن را بپذیرید

13.دوستانه صحبت کنید

14.طوری صحبت کنید که طرف مقابل همیشه در پاسخ تان بله بگوید(در اینصورت حتما بله می گوید!)

15.اجازه دهید طرف مقابل بیشتر صحبت کند(دیگه نه انقد!)

16.اجازه دهید طرف مقابل احساس کند از شما برتر است

17.صادقانه همه چیز را از نگاه طرف مقابل ببینید

18.با افراد مثبت و انگیزه دهنده دوست باشید

19.با عقاید سازنده  و آرزوهای مثبت دیگران همراه شوید

20.عقایدتان را به دیگران تحمیل نکنید

21.خود را با علائم غیر کلامی طرف مقابل هماهنگ کنید

22.صادقانه از دیگران تعریف کنید(صادقااااااانه!)

23.اشتباهات دیگران را غیر مستقیم تذکر دهید(غیر مستقییییییم!)

24.قبل از انتقاد از دیگران در مورد اشتباهات خودتان صحبت کنید

25.به جای دستور صریح ، سوال کنید

26.در دیگران احساس امنیت ایجاد کنید(دیگه این همه نه!)

27.هر پیشرفت جزئی و هر نکته مثبتی را تحسین کنید

28.مشوق باشید

29.بگذارید افراد از انجام پیشنهادات شما خوشحال شوند

30.اگر برای کسی کاری انجام می دهید انتظار جبران نداشته باشید



:: بازدید از این مطلب : 484
|
امتیاز مطلب : 95
|
تعداد امتیازدهندگان : 29
|
مجموع امتیاز : 29
تاریخ انتشار : 23 خرداد 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Mis.E.F

 

يكي از متفكران گفته:
نقاشان موجودات واقع بيني نيستند ، يا افراط مي كنند يا تفريط ، گواهش اين است كه شپش را در اندازه هايي به مراتب بزرگتر از اندازه ي واقعي آن و فيل را در اندازه اي به مراتب كوچك تر از اندازه ي واقعي آن ترسيم مي كنند!

 



:: بازدید از این مطلب : 525
|
امتیاز مطلب : 89
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28
تاریخ انتشار : 20 خرداد 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Mis.E.F

 

 
خبرنگاري از برنارد شاو ، نويسنده حاضر جواب ايرلندي پرسيد:
شما چقدر تحصيل كرده اي؟!
شاو ، لبخندي زد و در جواب گفت:
غير از سالهايي كه در دانشگاه بودم ، در بقيه ي سالهاي عمرم تحصيل كرده ام!

 



:: بازدید از این مطلب : 671
|
امتیاز مطلب : 93
|
تعداد امتیازدهندگان : 27
|
مجموع امتیاز : 27
تاریخ انتشار : 20 خرداد 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Mis.E.F

 

مارك تواين ، نويسنده و طنزپرداز آمريكائي عقيده داشت ترك كردن سيگار اصلا كار سختي نيست و براي اثبات ادعايش هميشه مي گفت:
من خودم تا به حال بيش از 10 بار سيگار را ترك كرده ام!


:: بازدید از این مطلب : 705
|
امتیاز مطلب : 98
|
تعداد امتیازدهندگان : 30
|
مجموع امتیاز : 30
تاریخ انتشار : 20 خرداد 1389 | نظرات ()